کتاب پاییز فصل آخر سال است از زبان سه زن به نامهای شبانه، روجا و لیلا روایت میشود. هر کدام از این سه زن که شخصیتهایی خاکستری دارند و از دل همین جامعه بیرون آمدهاند، درگیریهای فکری خاص خود را دارند. شبانه نمیداند از زندگی چه میخواهد و حجمی از دلتنگی را هر روز همراه خود به این طرف و آن طرف میبرد. لیلا که هنوز به ازدواج قبلی اش چسبیده است و حاضر نیست از آن دل بکند. لیلا با اینکه خودش همیشه دوست داشته در ایران بماند، همسرش را که میخواست مهاجرت کند، راهی کرده است و روجا، دختری که انگار مامور شده است تا آرزوهای افراد خانوادهاش را برآورده کند و انگار در زندگیاش نمیتواند نفس راحتی برای خودش بکشد.