ماجرای رمان پسر چابکسوار در دشت های سرسبز ترکمن صحرا می گذرد . در این کتاب داستان پسری روایت می شود که پدر و مادرش را در یک حادثه رانندگی از دست داده و خودش فلج شده است . تایماز دلش برای اسبها ضعف میرود و همیشه آرزو دارد مثل پدرش قهرمان مسابقات اسب سواری شود. تایماز اسب اصیل و محبوبی به اسم قیرات دارد ولی جرات نزدیک شدن به اسب ها را ندارد و هیچ وقت سوار قیرات نشده است . آناگل مادربزرگ تایماز برای عمل قلبش راهی مشهد می شود . تایماز و قیرات و سایر دوستانش که حیوانات مزرعه هستند ، تنها می مانند و ماجراهای زیادی برایشان اتفاق می افتد. ماجراهایی که تایماز با کمک آی جیک و دوستانش باید از سر بگذراند و تبدیل به یک قهرمان اسب سواری شود.